رها كوچولورها كوچولو، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 18 روز سن داره

رها عشق مامان و بابايي

تعطیلات نوروز سال 1393

لحظه تحویل سال در ایران NOWRUZ 1393  پنجشنبه ۲۹ اسفند ۱۳۹۲ March 20th ساعت ۲۰:۲۷:۰۷ هشت و بیست هفت دقیقه و هفت ثانیه شب لحظه تحویل سال من و بابا و دخملی کنار هم تو خونه جدیدمون کنار سفره هفت سین نشسته بودیم چند دقیقه بعد از سال تحویل دخملی از بس خسته بود خوابش برد فرداش که از خواب بیدار شد همش می پرسید مامان کی شمع رو خاموش کرد ؟ شمع سفره هفت سین رو می گفت آخه اونروز دخملی اونقدر ورجه وورجه کرده بود که بیشتر از 5 دقیقه بعد از سال تحویل دوام نیورد . یکم فروردین همگی واسه شام خونه عمه سمیه دعوت بودیم عمه سمیه به خاطر قبول شدنش در مقطع دکترا همه فامیل رو واسه شام دعوت کرده بود . روز دوم...
10 فروردين 1393

سال 1393

یا مقلب القلوب و الابصار یا مدبرالیل و النهار یا محول الحول و الاحوال حول حالنا الی احسن الحال حلول سال نو و بهار پرطراوت را که نشانه قدرت لایزال الهی و تجدید حیات طبیعت می باشد رابه تمامی عزیزان تبریک و تهنیت عرض نموده و سالی سرشار از برکت و معنویت را ازدرگاه خداوند متعال و سبحان برای شماعزیزان مسئلت داریم   ...
10 فروردين 1393

چهار شنبه سوری

امسالم مثل سال قبل دختری  تو مراسم چهار شنبه سوری خواب موند سال قبل چهار شنبه سوری کازرون بودیم که رها از اول تا اخرش خواب بود امسال بوشهر بودیم رفتیم پارک مرجان با حدیث بازم رها خواب بود البته خدا رو شکر که خواب بود چون اگه بیدار بود کنترلش واقعا سخت بود . موقع برگشتن رفتیم وسایل سفره عید رو خریدیم . فرداش که من اداره بودم زنگ زدم به دخملی گفت مامان حدیث داره بشقاب هارو خوشکل می کنه منظورش ظرفهای سفالی بود که واسه سفره خریده بودیم حدیث با اکلید تزئینشون کرده بود .
9 فروردين 1393

اسباب کشی

امروز وسایلامونو پیچیدیم می خوایم بعد از 5 سال از این خونه خداحافظی کنیم . خاطره های خیلی زیادی از این خونه داریم . سفره ابوالفضل پهن کردم، دخملی تو این خونه به دنیا اومد ، جشن تولد یکسالگی مفصلی که واسه دخملی گرفتیم ، مهمونیهای وقت و بی وقت با اون جمعیت ، عید نوروز با مهمونایی که از این شهر و اون شهر میومدند . آقا خرگوشه جلو رستوران رافائل ، غذا خوردنای دخملی تو تراس ، .....به قول عامیانه این خونه واسمون اومد داشت . یه خورده واسم سخته رفتن از این خونه ولی خوب دیگه به بابا خونه سازمانی دادند باید بریم . اونجا هم خونه خیلی خوبیه . یکی از خوبیاش اینه که خونه ویلایی دیگه حیاط داریم . چهارشنبه شب واسه اولین بار شب رو تو خونه جدید خوابیدیم رها هم...
15 بهمن 1392
1